زوزه ی گرگ ها
و بیابانی تاریک در دره ای عمیق و مه الود
و تنها صدای زوزه گرگی از ته دره
برکه ای راکد و مردابی کثیف که همه مصداق افسانه دروغین شیطان است
و جاده ای پر پیچ و خم و مخوف که تو را به ظلمت میکشاند
و او نظاره میکند
سکوتی سخت
تنها صدای پرواز پرنده ای کافی است تا حکم مرگش امضا شود
و تو متولد می شوی
و او همچنان نظاره میکند
نگاهی عمیق و پر معنا
پرتو نوری کوچک اما پر ارزش که قسمتی از حقیقت را اشکار میکند
اری ادامه این دره کوهیست
کوهی که تنها پاره ای از ان از میان شاخ و برگ های درخچه ای بلند دیده میشود
فقط کافیست از درخچه عبور کنی بعد درک خواهی کرد
جنگلی عظیم و روشن همراه با درختانی سر به فلک کشیده
ک تابه هال به چشم ندیده و به گوش نشنیده بودم
و نهری روان ار بالا دست ها جاریست
و صدای شرشری گوش نواز
و تو با حیرت از جای خود بلند میشوی
و او نظاره میکند نگاهی عمیق و پر معناهمراه با لبخندی عاشقانه
خداوندا اینجا دگر کجاست ؟؟؟
و ترانه خش خش برگ های خشکیده
و در این میان تنها شاهکار نسیم در میان شاخ و برگ های درخت مرا کافیست
و...