کلاس پنجم
کلاس پنجم که بودم
 
پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود
آن هم به سه دلیل :
 
اول آنکه کچل بود،
دوم اینکه سیگار می کشید
و سوم - که از همه تهوع آور بود-
 
اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !...
چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم
 
در حالیکه زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم
 
و تازه فهمیدم که : خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند
 
که در خودش وجود دارد
دکتر شریعتی
       + نوشته شده در شنبه ۱۳۹۱/۱۲/۲۶ ساعت ۵:۲۹ ب.ظ توسط حـــــــامــــــــد
        |