من تورا در کوچه پس کوچه های شهرم یافته ام

ای غریبی که کلامت نگران و نوشته هایت  مفهوم درد دارد

این اخرین ترانه من خواهد بود

باشد که بانگ فریادم را بشنوی

تو را از خود رها خواهم کرد

تورا به باد و اشک ابر ها خواهم سپرد

بگذر سایه ام از تو دور و جدا باشد

بگذار دلم اشوب غم باشد

بگذار قربانی هوس های مردمان دیارم باشم

رهایم کن ازتو انتطاری ندارم

جام عشق و امیدم با سکوتت

در دستانت چنگ شد اما صدای اوازی نیامد